ابرها آمدند. و بعد غبارها و دودها زمین را پر کردند و تاریکی همه جا را گرفت.خورشید ناپیدا شد. گفتند نیست اما آسمان و زمین به زبان ها شهادت می دادند که هست و خودش می گفت هستم. پس تا قبل از اینکه صبح بیاید«بدانید که هستم».خورشید زندگی چنان بود که هر چه می خواندی اش همانطور دریافت می شد. هر چه او را می نامیدی همان می شد و هر چه می گرفتی اش تو را به آن می گرفت… فرزندان نور و آنها که او را با نور شناخته بودند، آماده و منتظرش ماندندو از میان غبارها و دودها و ابرها با او در ارتباط بودند. اما اکثراً او رابسان غبارها و تاریکی ها گرفتند و خواندند، پس زندگی شان پر شد از تاریکی ها و غبارهای مرگبار… ابوجهل ها و یهوداها در زمین دودها بپا کردند تا جلوی آفتاب را بگیرند و بشر را از نور زنده و زنده کننده محروم سازند. اما خداوند می خواست آشکار شود و هر چه بخواهد همان می شود… خورشید انکار شد. تحریف و تمسخر شد. به بدترین ها نامیده شد. بدی کردند و در بارۀ او بد گفتند و بعضی گوش ها و چشم هایشان را بر بدیها گشودند و حتی به آن آلوده شدند…
بعضی دیگر مثل نمرودها و فرعون ها و اصحاب فیل با او جنگیدند… صبح که نزدیک شد خورشید خروشید و دانه های نورانی را در نورپرستان رویانید. اما غبارها و تاریکی ها را در وجود تاریکی زدگان به آتش کشید و آنان را برای همیشه گرفتار آتش ساخت…
… اصحاب نور، فرزندان آفتاب برای همیشه به خورشید ملحق و در آن زنده شدند.این شب قدر آنست که خورشید آسمانها و آفتاب جهانها را در شب تار و تاریک بشناسیم زیرا در روز روشن و هنگام ظهی هیچکس قادر به انکار و تحریف خورشید نیست مگر دروغ زادگان و ظلمت پرستان.
… خوشا بحال کسانیکه در تاریکی ها و غبارها شاهدان نورند و از ایمان و وفاداری پر می شوند.
خوشا بحال آنها که عهد خود را با نور ستارگان شب برکت دادند زیرا همۀ نورها از آفتاب جهانهاست.
خوشا بحال آنان که شهادتهای خود را در خورشید آسمانها گذاشتند زیرا خورشید در آنها روئید و آنان در خورشید روئیدند.
خوشا بحال آنان که نور زنده را می شناسند زیرا نور جهانها همانطور برای آنان است و برای همیشه با ایشان زندگی می کند.
خوشا بحال آنانکه خورشید زندگی را بزرگ می دارند و به بزرگی می خوانند زیرا اینان بزرگان آسمانند.
خوشا بحال آنکه کار او نجات از تاریکی هاست زیرا نورها و نجات ها را بخود جذب می کند.
… خوشا بحال آنانکه او را روح خود می دارند زیرا از او روح می یابند و به او می پیوندند.
بخش دوم از افشاگریهای مهندس محمد اصغری نیا (مدیر مسئول نشریه حرکت دهندگان) درباره شگردهای بازجویان دایره مذاهب وزارت اطلاعات در استفاده ابزاری از زندانیان امنیتی، وعدهها و تطمیعهای آنان که در سیر برخورد با ایلیا رام الله ( پیمان فتاحی) و جمعیت پیروان وی (الاهیون ایران – جمعیت ال یاسین) از سال 1386 صورت گرفت. گفتنی است که ایلیا «میم» تا کنون 4 بار توسط دستگاه امنیتی ایران بازداشت شده و مجموعا 400 روز را در زندان انفرادی و تحت شکنجههای شدید جمسی و روانی به سر برده است. این فیلم که در واقع نامهای به رهبر جمهوری اسلامی و مربوط به سال 1387 بوده است در 4 قسمت منتشر شد.
يکي از اتهاماتي که دربارۀ ما مطرح ميشد اين بود که ما ميخواهيم اسلام را با اديان ديگر و بويژه دين مسيحيت و يهود تلفيق کنيم. طرح اين اتهام عللي داشت و مثل بخش اعظم شايعات كه بي پايه و كذب بودند، چندان بي اساس نبود.[2] يکي از علل به وجود آمدن چنين اتهامي محتواي دو سخنراني عمومي از بنده بود.
«عدهاي به سوي قله روان شدند، همه از يك جهت بالا نرفتند. بعضي از غرب كوه و بعضي از شرق كوه و بعضي از نقاط ديگر. اندكي از آنان به قله رسيدند و بسياري در بالا رفتن تا دامنهها و صخرهها موفق شدند. در آخر هر كس شرحي از صعود خود را بيان كرد. عجيب نيست كه اين شرحها به هم شبيهاند. همه آنها به زبانهاي مختلف درباره يك حقيقت گفتند. گرچه روشهايشان گاهي با يكديگر متفاوت بود اما منظور همه صعود بود و به قله رسيدن. و اين چنين، روايتهاي گوناگوني از حقيقت و اسرار حق پديدار شد كه همه به هم شبيهاند. »
مخاطبان ما از اقشار و اديان مختلف بودند بنابراين در حرفهايم علاوه بر آيات قرآن به آيات کتاب مقدس، انجيل، گيتا و کتب مقدس اديان ديگر هم اشاره ميکردم و اين رفتار مولد اين تصور بود که نکند ما ميخواهيم اديان را با هم تلفيق کنيم. دليل ديگر آن مأموريت رسمي و آشکاري بود که ما در شرح وظيفۀ بسياري از مراکز و موسسات و تشکلهاي وابسته تعريف کرده بوديم. طوري که يکي از خطوط شرح وظيفۀ اکثر اين مراکز و افراد، نزديکي اديان مختلف بويژه اديان بزرگ و مذاهب دروني آنها به همديگر بود. در تعدادي از جلسات عمومي هم به تدريج به همين موضوع پرداختيم. واحد متمرکزي هم براي آن فعال شد. يك مركز راهبردي براي نزديكي اديان و مذاهب به يكديگر. اين مركز در كنار مراكز راهبردي ديگر فعال شد. واحدهايي مانند مركز راهبردي بررسي فرقهها و جريانات معنوي…
بر اساس اين رويکرد ما عموماً از اشتراکات اديان حرف ميزديم تا از اختلافات؛ و واقعاً اشتراکات اديان براي کساني که ميخواهند ببينند، آنقدر زياد است که با اختلافات اندک ميان آنها قابل مقايسه نيست. کتابهايي هم که موسسات ما چاپ ميکردند مربوط به معلمان همۀ اديان بود. اسلام، مسيحيت، يهود، هندوئيسم و بوديسم.
تلاش هم کرديم با ديگر واحدهايي که در ايران و كشورهاي ديگر در اين باره فعاليت ميکنند، همکاري داشته باشيم اما متأسفانه چون مبناي عمل اکثر آنها پول و کار اداري بود، تلاشهايي مرده و عقيم و کم اثر به نظر ميرسيدند. ضمن اينکه آنها به ما به چشم بدبيني نگاه ميکردند. باورشان نمي شد که جمعي بيايند و بدون اينکه از جايي پول يا دستور گرفته باشند و به دولتي وابسته باشند، در زمينۀ نزديکي اديان کار کنند.
«تعامل (…) ميان اسلام و يهود و مسيحيت ميتواند بسياري از مسائل جهان امروز را حل کند زيرا ريشه اکثر مسائل جهاني در اختلافات ايدئولوژيک است.»
در همان سالهاي اول[3] وقتي نظريۀ برخورد تمدنهاي هانتينگتون را شنيدم، نظريۀ ازدواج تمدنها را مطرح کردم. اما اين نظريه به محض مطرح شدن خود با آنکه در محدودۀ کوچکي در حد يکي دو سخنراني طرح شده بود واکنشهاي شتابزدهاي را با خود به همراه آورد. اين فقط يک نظريه در بارۀ آيندۀ تمدنها و در بارۀ راه حل مسائل تمدني، فرهنگي و ديني امروز بود در کنار نظريههاي ديگري که بنده مطرح کرده بودم اما ما سازوکارهاي منظمي را براي تحقق نظريۀ ازدواج تمدنها [پيوند تمدن ها] راه اندازي نکرديم بلکه اين را روندي ميدانستيم و هنوز هم ميدانم که به تدريج و خودبخود محقق خواهد شد. اين چيزها تدريجاً زمينۀ اين اتهام و شايعه را به وجود آورد که ما قصد داريم اديان مختلف را يکي کنيم. ميگفتند ما اسلام مسيحي [مسلمانان مسيحي]، اسلام يهودي، اسلام آمريکايي و غربي و اسلام هندويي و بودايي و شرقي را ميخواهيم راه اندازي کنيم اما اين اتهامات دروغ بود.
[2]«مذهب نیروی بزرگی است .تنها نیروی محرکه جهان . اما شما بایستی دیگران را از طریق مذهب خودشان به حرکت وادارید نه از طریق مذهب خودتان.»برناردشاو
«تمامي مذاهب به يك نقطه اشاره ميكنند كه آن خداوند است. بنابراين از هر مذهبي كه متابعت و پيروي كنيد سرانجام به خدا ميرسيد، ساناتانادارما (مذهب جاويدان) است. اين مذهب از زمان خلقت وجود داشته و زمان آغازين آن مشخص نيست. ساناتانادارما همانند يك اقيانوس بزرگ است كه هر كشوري آمده و كانال آبي را بنابر احتياج خود و اهدافش حفر كرده است… تا اين زمان مردم تنها دانش شناخت كانالهاي خود را داشتهاند؛ اما حالا خداوند به ما نشان ميدهد كه ما فقط حبابهاي روي كانال آب نيستيم بلكه حبابهاي اقيانوس عظيم هستيم. تا زمانيكه فرديت خود را نگه داريم به شكل حباب ديدهميشويم و هنگاميكه محو و نابود شويم، با اقيانوس يكي هستيم.» باباجی
«روح مذهب متعلق به هيچ زمان و مكان خاصي نيست. به اندازة خدايي كه از او صحبت ميكند نامحدود است و خورشيد آن برفراز همة گلهاي كريشنا ومسيح و همة قديسان و حتي گناهكاران ميدرخشد و امكان نامحدودي براي توسعه دارد. به واسطة آزادگي خود، همة انسانها را در آغوش لايتناهي خويش ميپذيرد. روح مذهب الوهيت نهفته در همة زنان و مردان را به رسميت ميشناسد و هدف اصلي و قصد نهايي آن ياري رساندن به انسانها در درك طبيعت راستين و الهي خويش است.» ویوکاناندا
همچون بسياري از موضوعات باطني ديگر اختلاف نظرهاي زيادي در ديدگاههاي ارائه شده پيرامون رؤيا وجود دارد. مردم موضعگيريهاي مختلفي نسبت به رؤيا دارند. بعضيها آن را جدي ميگيرند اما اكثر مردم توجه چنداني به آن ندارند.
در مورد اثر رؤيا در زندگي انسان ميتوان به تأثيرات مختلفي اشاره كرد و مصداقهاي متعددي را برشمرد اما براي شروع، شايد ذكر همين نكته كافي باشد كه اغلب بزرگان بشري در رشتههاي ظاهري و باطني كساني بودهاند كه مسير رؤياي برتر خود را دنبال كردهاند. آنها سرانجام به جايي رسيدند و كاري را كردند كه قبلاً رؤيايش را ديده بودند. اما با اين حال نظرات مختلفي درباره رؤيا ارائه شده است كه بعضي از آنها تفاوت زيادي با يكديگر دارند. فرويد، يونگ، آدلر، كورير، هارت و هر گروه از روانشناسان و روانكاوان هر كدام موضوع را از يك زاويه تعريف ميكنند. شرقيها، ساحران، روحگرايان و ماترياليستها هم موضوع را طورِ ديگري ميبينند. تحقيقات آزمايشگاهي هم درباره تواناييهاي دروني انسان مِن جمله رؤيا مبهوت مانده است و هر روز حرف جديدي ميزند و اعتراف ميكند واقعيتهاي باطني (و شايد بيش از همه، رؤيا) بيش از آن چيزي است كه ما تصور ميكرديم.
از طرفي اهميتي كه اديان براي رؤيا و رؤيابيني قائل شدهاند بسيار چشمگير است تا حدي كه اكثر پيامبران رؤيابين بودهاند و كلمه «نبي»(1) به معناي كسي است كه رؤياهاي الهي ميبيند و انبياء كساني بودهاند كه از طريق امكان رؤيا، با غيب الهي در ارتباط بودهاند.(2)
در بعضي از مكتبهاي باطني نيز موضوع رؤيا و تأثير آن در زندگي انسان بسيار مهم شمرده شده و حداقل در سه مكتب اسرارگرا ميبينيم كه آنقدر به اين موضوع توجه شده كه پيرامون آن از دانش رؤيابيني يا هنر رؤيابيني سخن به ميان آمده است. تولتك، اكنكار و روحزايي(احياء)(3).
البته قطعاً قدمت هنر رؤيابيني خيلي بيشتر از تاريخ اين مكتبها يا ساير مكتبهاي باطني ميباشد و به هزاران سال قبل از اينها باز ميگردد. شايد ريشه همه جريانهاي اسرارگرا و روشهاي مربوطه را بتوانيم در اديان بسيار كهن بيابيم. از ميان سه جريان تعليمي ذكر شده، آموزشهاي تولتك و روحزايي با جديت فراوان و توأم با واقعبينيهاي باطني به موضوع پرداختهاند اما در اكنكار به نسبت، تلاش مهم و واقعبينانهاي در اين باره صورت نگرفته است. به طور كلي نظر مكتبهاي باطني به نظر اديان شباهت دارد و رؤيا را راهي براي ارتباط با غيب (تجربه اسرار) و سفر به جهانهاي ديگر ميدانند. اما از نظر استادان هنر رؤيابيني كه تعداد آنها نيز در طول تاريخ محدود بوده است، اثر رؤيا بر زندگي انسان قاطع و تعيينكننده است تا جايي كه آنان به عناوين مختلف گفتهاند رؤياها زندگي را ميسازند و زندگي، رؤياها را به وجود ميآورد.
اگر بخواهم مقايسهاي منصفانه مطابق آنچه كه دربارهي شمنيزم (تولتك) و روحزايي طي اين سالها دانستهام، بين اين دو جريان داشته باشم نتيجه اين تحقيق و تفكر چند ساله اين است كه بگويم تعليمات شمنيزم كه خود در مقايسه با بسياري از مكتبهاي باطنگرا از جامعيت و عمق بيشتري برخوردار است، در مقايسه با روحزايي مانند جوي آب است در مقابل روخانهاي عميق و عريض. (نه تنها درباره رؤيابيني بلكه در بسياري از شاخههاي علوم باطني)
شايد اين مقايسه به نظر عدهاي متعصبانه باشد. خوب در بدو امر حق با آنان است اما وقتي در عمل يا حتي در تئوري به مقايسه بپردازيم آن وقت ممكن است حتي نيازي به قضاوت نهايي هم نباشد چون در هر قدمي از اين مقايسه نتيجهاي بدست ميآيد كه براي يك ذهن عاري از تعصب يا حتي كم تعصب كفايت ميكند تا متوجه عظمت نهفته در اين آموزشها گردد بنابراين در توضيح مطلب، محوريت حرفهايم را تعليمات روح زايي (احياء) قرار ميدهم و موضوع را بيشتر با اين ديدگاه دنبال ميكنم اما مسلماً نگاهم را بر جريانات ديگر باز ميگذارم.
به قلمِ پریا (شباب حسامی)
منبع : فصلنامه هنر زندگی متعالی – شماره 2
پينوشتها:
1 – در اين تعريف انبياء، رسولان و امامان تفكيك ميشوند.
2 – در گفتار جداگانهاي نظريات مختلفي كه تاكنون درباره رؤيا ارائه شده است، بيان ميشود.
3 – روحزايي(هنرهاي ماورائي) عنوان آخرين و جديدترين مكتب باطني است.
علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است. از این رهگذر، میتوان آنرا به فرمول ژنتیکی دانایی تعبیر کرد. بعبارتی اندازه و ویژگیهای دانایی افراد ارتباط مستقیمی با ویژگیها و روشهای تفکر آنها دارد. به همان اندازه که تکنولژی، در تأمین خواستههای انسان و تغییر کیفیت آنها نقش داشته است علم تفکر (جدا از اندازه اطلاعات) میتواند در تحقق هوشمندی و آگاهی انسان مؤثر باشد. درواقع میتوان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روشهای دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیینکننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا میگذارد…
از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمیخوریم که به نوعی میتواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد.
روشهای سی و شش گانه تفکر یکی از شاخصترین وجوه تعلیمات ذهنی اوست. آموزشهایی که ذهن انسان را مخاطب قرار میدهد و در جهت تعالی ذهنی و فکری افراد عمل میکند. توانایی استثنایی و حیرتانگیز تفکری او خود بیانگر قابلیت فوق العادهای است که در روشهای سی و شش گانه تفکری وجود دارد.
روشهای تفکر خلاق، نشانهشناسی، تفکر قرینهای، موازی، معکوس، مفهومیاب، فرمولساز و ضدفرمول، تفکر همذاتپندار، الگویی و طبیعتاندیشی از جمله این روشها میباشد.اکثر روش های سی و شش گانه، برای اولین بار توسط خود او بیان گردیده است.
او بیشترین الگوهای حل مسئله را از سیستمها و ساختارهای طبیعت و کیهان (از اتم، مولکول و سلول گرفته تا ساختار کهکشانها و سیاهچالهها) میگیرد و هر یک از موجودات طبیعت را حاوی الگویی برای حل گروهی از مسائل انسانی میداند. روشهای الگوسازی توصیه شده او عمدتاً مبتنی بر ساختار و عملکرد موجودات طبیعی و روابط میان آنهاست.
مفهومیابی تغییرات و استخراج معانی نشانهها و وقایع یکی از کاربردیترین روشهای ایلیا در حل مسائلی است که ظاهراً برای آنها راه حل مجربی وجود ندارد.
او معتقد است که مسائل گوناگون با روشهای گوناگون قابل حلاند و نمیتوان همه مسائل ذهنی را به صرف آنکه ذهنیاند با یک روش حل کرد. مثلاً در حوزهای مانند تصمیمگیری او از روشهای تصمیمبینی، تصمیمسازی، تصمیمداری، تصمیمیابی، تصمیمشکنی و تصمیمزایی سخن میگوید و روش تصمیم«گیری» را برای همه انواع تصمیم و انتخاب کاملاً نارسا و ناکافی میداند.
او با دوراندیشی خود به زمانها و فواصل بسیار دور از مسئله میرود و احتمالات و امکاناتی را موردنظر و تدبیر قرار میدهد که درحالت معمولی غالباً انسان تنها به قسمتی از آن امکانات ممکن است توجه داشته باشد. نگاه او به گذشته و استخراج درسهایی متناسب با مسائل موجود، چنان است که انگار گذشته حجم متراکم و در دسترسی از فرمولها و روشهای حل مسئله است.
هوشیاری او نسبت به وضعیت موجود و زمان حال به قدری زیاد است که به نظر میرسد او به وضع موجود از نظر آگاهی کاملاً محیط بوده و کاملاً از بالا به مسائل نگاه میکند. کاملاندیشی و درونبینی وقایع از نکات شاخص شیوه تفکری ایلیاست.
خلاقیت و آفرینندگی در ارائه روشها و راهها و پاسخهای بدیع و استثنایی، ایلیا را به متفکری خلاق و تمام عیّار بدل ساخته است…
از دیدگاه یارانش، جواب او به مسائل گوناگون زندگی بشر کامل و همه جانبه است. آموزشهای او ابعاد متعددی دارد بطوری که در زمینههای مختلف زندگی قابل تعمیم است و میتوان از تفسیر آنها در شرایط مختلف به راهحلها رسید. او از همه زاویهها به مسائل نگاه میکند و نگاهش به گونهای است که انگار از بالا همه چیز را میبیند. ممکن است بیشتر انسانها حتی در یک روش درست تفکر دچار مشکل شوند اما او بر روشهای گوناگون و مختلف تفکر احاطه دارد و حتی با مشهورترین متفکران به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. او به یک موضوع از همه زوایای ممکن نگاه میکند. تغییرات و نشانهها را به شکلی تفسیر میکند که انگار در حال خواندن متن یک کتاب است و به صداها طوری گوش میدهد که انگار معنی پنهان در آنها را میشنود. نگاهش به چیزها طوری است که به نظر میرسد متوجه درون چیزها است. او به نشانهها توجه خاصی دارد و تغییرات (تغییرات اوضاع) را به دقت معنی میکند، طوری که بین این نشانهها و اتفاقاتی که بعداً میافتد یا در زمان فعلی وجود دارد ولی پوشیده است، رابطه عمیقی برقرار میکند. همچنین برای قبول کردن بیشتر چیزها به نشانهها توجه میکند و بدون وجود نشانهها چیزی را قبول نمیکند.
یکی از مهمترین تئوریهایی که ایلیا مطرح کرده است دکترین هماهنگی است. موضوع بسیار پیچیده و پردامنهای که به سادگی بیان شده است. از نظر او هماهنگی، کلید توفیق است و این توفیق، در همه امور تعمیمپذیر است. به عبارتی توفیق یک نظام سیاسی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بیش از هر چیز، به اندازه هماهنگی آن با شرایط و مخاطبان وابسته است. از این نظر روشهای پیشنهادی او، اساساً روشهایی غیر مطلقگرا و دینامیک میباشد. در بعضی از جلسات پرسش و پاسخ و جلسات تفکر گروهی او بطرز غیر قابل رقابت و غیر قابل مقایسهای با دیگران، به سؤالات پاسخ داده است و توانایی او در پاسخگویی به سؤالات به هیچ وجه شباهتی با افراد حاضر نداشته است…
به نظر میرسد که او یکی از بزرگترین پدیده های شعوری قرن حاضر باشد. این موضوع کاملاً قابل اثبات و امتحان است.
جمعيت اِل ياسين[1] و رهبر و معلم ما استاد الياس[2]، بيش از سه سال است كه تحت فشارهاي روزافزون، تخريب هاي همه جانبه و تهاجمات شبانه روزي قرار دارد. طي سه سال گذشته تعدادي از اعضاء ال ياسين زنداني شدند و تحت فشارهاي خرد كننده از آنها خواسته شد كه بيايند در راديو، تلويزيون و ديگر رسانه ها بر ضد معلم و رهبر ما اعتراف كنند كه به خواست خداوند تا حدود زيادي در اين كار ناموفق بودند. ساخت دهها برنامۀ رسانه اي، ساخت سريال هاي راديويي و تلويزيوني، درج مقالات تهاجمي و تخريب در روزنامه هايي كه ارگانهاي اصلي و سخنگويان شناخته شدۀ حكومت اسلامي محسوب مي شوند (كيهان، جمهوري اسلامي، رسالت و …) درج صدها مقاله اينترنتي در سايت هاي مختلف امنيتي- خبري تنها بخشي از تهاجم متمركز جمهوري اسلامي بر عليه جمعيت ال ياسين و رهبر و معلم ماست. در اين سه سال، معلم ما يك سال را در انفرادي گذراند كه به دليل شدت خونريزي ها (از گوش و بيني) و افشا شدن گستردۀ شكنجه ها (از طريق رسانه هاي آزاد مانند VOA) از زندان انفرادي آزاد و مدت ها در حصر خانگي قرار داشت اما جلسات احضار به بخش امنيتي اديان و مذاهب در اين زمان هم، بصورت هفته اي دو مرتبه ادامه پيدا كرد.
اتهام اعضاي زنداني شدۀ ال ياسين يك چيز بود: ارتباط با استاد الياس. اما اتهاماتي كه دايره مذاهب اطلاعات براي معلم ما مطرح كرد عبارت بودند از: بوجود آوردن جمعيت ال ياسين [كه در رسانه ها بصورت فرقه سازي مطرح مي شد و توسط شكنجه گران بعنوان ابَرفرقه عنوان مي گرديد.] اشاعۀ اسلام غيرشيعي [كه منظور همان اسلام رحماني، ميانه رو، نرم و صلح جو است]. گسترش پلوراليزم معنوي و ليبراليزم ديني در جامعه. توهين به مقدسات [در واقع توهين به روحانيت ارشد حكومتي]. تبليغ عليه نظام اسلامي. تلاش براي التقاط اسلام با مسيحيت [كه واقعيت آن نزديكي و پيوند اديان است] نوشتن كتب ضد مذهبي [بيش از 43 تأليف استاد الياس كه هيچ ارتباطي با تبليغات ضد مذهبي نداشته و در زمينه هاي متنوع و مختلف است، آثار شيطاني و انحرافي و گمراه كننده ناميده شد] ايجاد تشكيلات گستردۀ ضد حكومتي [كه اين شبكه ها چيزي نيست جز مجموعه اي از NGO ها در زمينه هاي تحقيقي، تفكري، مديريت، آموزش معلمان تفكر، محيط زيست، تربيت مدير و مدرس، معنويت مدرن … و بيش از ده نشريۀ تفكري و تحقيقي در زمينه هاي مختلف]
بعد از ناكام ماندن اين اتهامات (به دليل حمايت مردمي و رسانه اي) دايره مذاهب اطلاعات رويكرد ديگري را براي محكوميت استاد الياس اتخاذ كرد: مقايسۀ معلم ما با افرادي كه سابقه اي سياه و منفي در اذهان عمومي و در ذهنيت قضات و مقامات ديگر دارند. ويژه نامۀ سراب [در كنار ساير شماره هاي خود مانند ايالات شكست خورده[آمريكا]، لابي اسرائيل، بهائيت، حزب الله الگوي مقاومت و انقلاب ونزوئلا و جهاني سازي] ضمن اختصاص دادن دو ويژه نامۀ كشوري خود به اين مبحث استاد را با صدام و (در عين تناقض) با منصور حلاج (كه در نزد فقهاي شيعه منحرف و گمراه بوده) مقايسه مي كند. صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران در ويژه نامۀ پرتيراژ خود او را در كنار لي هنگ جي [با اين تيتر: خدايي كه به آمريكا فرار كرد] رهبر اپوزيسيون معنوي چين قرار مي دهد. روزنامۀ جمهوري اسلامي (ارگان حكومت اسلامي) تيتر مي زند «خدايي كه فرزند سيزدهم است» و رسانه هاي آزاد خبري را به دليل انتشار اخبار مربوط به شكنجه ها و خونريزي هاي الياس، به آتش افروزي و توطئه متهم مي كند. اين ارگان حكومتي خونريزي هاي تحت شكنجۀ استاد (از بيني و گوش) را خونريزي معده!! عنوان مي كند. كيهان (معروف ترين سخنگوي حكومت اسلامي) با استناد به مطالبي از اولين كتاب الياس كه در سن 23 سالگي ايشان منتشر شده است، او را در كنار دالايي لاما، سايي بابا (رهبر معنوي هندي)، اشو راجنيش (معلم بزرگ هندي كه به قول حكومت اسلامي، غرب را به فساد كشيده است)، پال توئيچل (بنيانگذار مكتب اكنكار) و كريشنا مورتي، بعنوان سرچشمۀ تهديدات جديد فكري و معنوي براي ايران و اسلام معرفي مي كند. تعداد زيادي از نشريات و سايت ها و نويسندگان روحاني به تبعيت از دو ارگان اصلي رسانه اي حكومت اسلامي (كيهان و جمهوري اسلامي) عيناً همان حملات را با شدت هاي مختلف تكرار مي كنند: مهر نو، رسالت، جوان، زن روز، روزهاي زندگي و … خبرگزاري فارس، جهان نيوز، اديان نيوز و … سپس، طبق برنامه ريزي دايره مذاهب براي تحريك بيشتر مراكز مسئول، رهبر ما با مارتين لوتر (بنيانگذار مذهب پروتستان)، ماركس و گاندي مقايسه و خطر او با تصوير سازي هاي جديد به ديگر نهادهاي حكومتي يادآوري مي شود. دايره مذاهب در مهر نو، او را جنجالي ترين و در عين حال پرطرفدارترين فرقه اي مي داند كه طي دو دهۀ گذشته در ايران ظهور كرده است.
حوزۀ علميۀ قم و سازمان تبليغات اسلامي كه پايگاه مركزي روحانيت شيعه محسوب مي شود در بولتن هاي رسمي و پرتيراژ و نيز در سخنراني هاي تحريك كننده در محافل مذهبي و امنيتي او را ساحر و جادوگر و ديوانه مي خواند و سپس تأكيد مي كند كه حكم ساحر در اسلام و قوانين ايران اسلامي مرگ است و اجراي احكام اسلامي بر همۀ مسلمين واجب است. همين نهاد مركزي روحانيت شيعه، علاوه بر توليد فيلم هاي تحريك كننده دربارۀ استاد الياس و جمعيت اِل ياسين در نمايشگاه های بين المللي قرآن در تهران (1389 و 1390) نرم افزار هاي ويژۀ استاد الياس (ايليائيزم) را در كنار نرم افزار تخريبي وهابيت، صوفيه، راجنيشيزم و بهائيت بطور گسترده روانۀ بازار كرد. نهاد ارشد مذهبي – امنيتي ايران موسوم به دايره مذاهب اطلاعات صرفاً به عمليات رواني، تبليغاتي يا زندان و شكنجۀ استاد و پيروان او بسنده نكرد بلكه براي فشار بيشتر به استاد براي توبه رسمي در تلويزيون جمهوري اسلامي و اعلام رسمي انحلال جمعيت و آموزش ها، دست به بازداشت و آزار و اذيت خانوادۀ استاد زد.
دو تن از برادران ايشان دستگير شدند كه يكي از آنها به دليل شدت شكنجه ها فوت كرد و نفر دوم بعد از شش ماه آزار و فشار، به دليل عدم اثبات اتهامات آزاد شد. همسر استاد، دوبار، كه يك بار آن در زمان بارداري ايشان بود دستگير و روانۀ انفرادي شد… كتاب هاي استاد در كنار كتب مرتبط با دالايي لاما و جريانهاي بزرگ معنوي و مذهبي از بازار كتاب ايران جمع آوري شد. نصب تصاوير استاد در بزرگراه هاي تهران يا شعارنويسي در حمايت از ايشان در تهران و شهرستان ها عملاً مساوي شد با زنداني شدن اعضايي از ال ياسين. حتي حكومت اسلامي استفاده از اسم ايليا را طبق بخشنامه اي براي ثبت احوال ممنوع اعلام كرد. البته در مقابل اين فشارها جمعيت ال ياسين ساكت نماند. توليد بيش از چهارصد فيلم واكنشي كوتاه، تهيۀ بيش از نود و سه كتاب در ارتباط با استاد و تعاليم او، خروج بعضي از مسئولين ال ياسين از ايران و شروع به فعاليت آنها در اكثر مناطق جهان از جمله اين تلاش ها بود اما اين فعاليت ها در مقابل حجم عظيم امكانات و تهاجمات نهادهاي مذهبي امنيتي ايران بسيار اندك بوده و هست. براي همين منظور ما به شما نامه نوشتيم تا ضمن اشاره اي گذرا به گوشه اي از وقايع رخ داده، از شما بخواهيم از جمعيت ال ياسين و از معلم و رهبر ما هر طور كه مناسب مي دانيد حمايت كنيد. آنچه در اين نامه بيان شد گوشه اي است از كل وقايع و مستندات و شواهد آن، جزء به جزء موجود است.
جمعی از اعضای مرکزی انجمن متفکران محققان – شاخه برون مرزی
سلام و درود خداوند بر بندگان صالح و صلح جوي الاهي
کلید واژه ها : ایلیا – ایلیا رام الله – ایلیا میم – پیمان فتاحی – جمعیت ال یاسین– الیاس رام الله – فتاحی – ال یاسین – استاد ایلیا – ضد فرقه – ایلیا میم رام الله
[1] – جمعيت ال ياسين، بزرگترين جمعيت تفكري و تحقيقي ايران بوده كه گاهي با عنوان انجمن متفكران و محققان شناخته مي شود. دانشجويان ، فارغ التحصيلان دانشگاهها، هنرمندان و فرهنگيان عمده ترين قشر تشكيل دهندۀ جمعيت ال ياسين مي باشند
2- پیمان فتاحی که در بین شاگردان و طرفدارانش به الیاس، ایلیا میم و ایلیا رام الله معروف است.
ايليا «ميم» رام الله در ميان پيروان خود و در سطح جامعه با نام ايليا «ميم» شناخته ميشود.[1] القاب و نسبتهاي مختلفي از جانب طيفهاي مختلف به او داده شده. ظاهر او شباهتي به افراد مذهبي ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبي و متشرع نيست. وي درباره دين و مذهب آموزش نمي دهد و به سوالات شرعي نيز پاسخ نمي گويد اما با اين وجود اکثر تعليمات او در راستاي احياء معنويت الهي و معرفت باطني است. سواد مدرسهاي او اندک است. با اين وجود بيش از چهار هزار صفحه متن مکتوب در زمينه روشهاي علوم باطني و نظريههاي بنيادي و کاربردي از او در دست ميباشد، بيش از دويست اثر تحقيقاتي و مطالعاتي زير نظر او برنامه ريزي شده است و متن سخنرانيهاي عمومي او به بيش از سي و نه کتاب ميرسد. او دانش خود را مربوط به مشاهدات، تفکرات و دريافتهاي فردي مي داند.
ايليا بعد از گذر از دوران کودکي و نوجواني و بعد از مدتي خاموشي و سکوت، پس از تجربه يک اتفاق و برخورد که چيز واضحي هم از آن نگفته است، از وضعيت معمول زندگي خود خارج شده و نشانهها و تواناييهاي عجيبي از او بروز کرده است. سن او کمتر از سي سال[2] است اما به نظر ميرسد که دانش و تجربۀ چند هزار سال را با خود دارد. ايليا شخصيتي بسيار اسرارآميز و ناشناخته دارد. شخصيتي اصطلاحاً هزار وجهي، صد پهلو و داراي ابعاد متعدد و حتي بظاهر متضاد. تضادهايي با جهت گيري واحد و همسو با هم. ميتوان او را عصاره و برآيندي از اساتيد بزرگ معنوي و معلمان بزرگ باطني دانست. ايليا بطرز چشمگيري ساده و معمولي است و ساده زندگي ميکند. به تناسب شرايط مخاطبان يا جهتگيري تعليم، قالبهاي گوناگون شخصيتي و اجتماعي را اتخاذ کرده است و با روشهاي مختلفي با افراد در ارتباط بوده است. گاهي قالبهاي اجتماعي و ظاهري که او موقتاً براي خود اتخاذ کرده به قدري متضاد بوده است که بعضي از شاگردان نزديک را هم به ترديد و بدبيني وادار کرده است. در واکنش به مقبوليت سنجي، او اصراري بر مورد قبول واقع شدن يا رد شدن از جانب ديگران ندارد و تجارب بسياري وجود دارد که او خود را به صورتي منفي معرفي کرده است. به همين دليل بعضي او را داراي گرايش به ملامتيون[3] ميدانند.
ايليا «ميم» از سن نوجواني تعليمات خود را شروع کرده و عده کمي را تحت آموزشهاي غيرآشکار و غيرعمومي که دوره نجومي (روحزايي يا هنرهاي ماورائي) نام دارد، قرار داده است. سالها بعد براي اولين بار در سال 1375 آموزشهاي علني و عمومي او در سن 23 سالگي در تهران آغاز شد. اولين سخنرانيهاي عمومي او در 23 سالگي، در کتاب تعاليم حق (جريان هدايت الهي) گرد آوري شده است. ساير سخنرانيها يا تعليمات استاد (مشتمل بر بيش از سي جلد کتاب) هرگز اجازۀ انتشار نيافت. او براي تعليمات خود پولي دريافت نميکند و قيمت آموزش را خود افراد ميداند. آموزش هاي ايليا «ميم»، الاهيسم خوانده مي شود. الاهيسم داراي دو سطح تعليمي است. سطح عمومي (خورشيدي) و سطح باطني و غيرعمومي كه شامل شاخه هاي علوم باطني است.
بنيانگذار الاهيسم ماهاآواتار ميباشد که ايشان نيز در نقاط مختلف دنيا به اسامي متعددي شناخته شده اند. ماهاآواتار در ايران با اسم استاد روح الله شناخته ميشود. درباره استاد روح الله فيلمهاي مستند مختلفي ساخته و کتب متعددي نوشته شده است و گفته ميشود که ايشان در رأس نظام جهاني معلمان باطني قرار دارند. الاهيسم باطني نيز توسط بعضي از ديگر معلمان باطني در سطح جهان آموزش داده ميشود. الاهيسم باطني را ميتوان معادل علوم باطني با جهت گيري خداگرا دانست و ارتباطي با هيچ يک از اديان، مذاهب يا فرقهها ندارد…
فنآوريهاي ذهني و تکنولوژي متافيزيکي (فنون باطني، ZX) بخش حساس اين تعليمات است که به طور غيرعمومي آموزش داده ميشود. يکي از محوريترين آموزشهاي ايليا، آموزش روشهاي سي و شش گانه تفکري است که با عنوان XYZ شناخته ميشود. روشهايي مانند تفکر خلاق، تفکر مفهومياب، دورانديش، قرينهاي، فراانديش، روشهاي تصميمگيري، تصميمسازي و تصميمبيني.
آموزشهاي عمومي ايليا «ميم» درباره حضور الهي، تجربه عشق الهي، احياء روح، انقلاب دروني، نور زنده، هدايت الهي و زندگي متعالي ميباشد. همچنين آموزش روشهاي تفکر و تحقيقات براي طيفهايي از مخاطبان عمومي بارها برگزار شده است. در مقاطعي و براي تعداد کمتري از شاگردان، طي دورههاي عمومي، علاوه بر تعليمات معنوي و معرفتي، گاهي نيز مباحثي مانند علم موفقيت، ازدواج هماهنگ، تغذيه نوراني، کلام خلاق، روشها و سبکهاي مبارزه باطني، روشهاي سخنراني و نويسندگي و تحقيق، نشانه شناسي در طبيعت، روشهاي درمان ديناميکي، تفسير و تحليل متن و روشهاي انسانشناسي مطرح شده اما عمده سخنرانيهاي عمومي به مبحث معنويت الهي و معرفت باطني اختصاص داشته است.
ايليا براي سواد ظاهري اهميت زيادي قائل نشده است و براي مطالعه، جريان زندگي، زمين و آسمان، نشانهها و تغييرات را بعنوان بهترين کتاب توصيه ميکند. هماهنگ عمل کردن با روح و حرکت کائنات يکي از مهمترين توصيههاي اوست که علت اصلي توفيقها و پيروزيها شمرده شده است. او بارها اشاره کرده است که «مسيح و مسح شدگان ديگر زندهاند و تعليم ميدهند» اما درباره اين مطلب توضيح بيشتري نداده است.
امروزه تعداد شاگردان و پيروان استاد ايليا «ميم» به دهها هزار تن ميرسد با اين وجود او تعداد شاگردان واقعي خود را اندک ميداند. او به افرادي که ندانسته در گمراهي گرفتار هستند، بيتوجه نبوده است و افراد غيرمذهبي را طرد نکرده است. درواقع اکثريت پيروان او کساني هستند که رابطه خوبي با دين و مذهب نداشتهاند و غالباً از تحصيلکردگان و اهل علم هستند. بيشتر هواداران او را اشخاصي غيرمذهبي تشکيل ميدهند که با وجود عدم رعايت دقيق احکام ديني، براي معنويت و حقايق دروني اهميت قائلاند. رابطه او با چنين اقشاري از جامعه عميق بوده است. ولي ارتباط او با افراد متکبر، متعصب، بدبين و مدعي که اکثراً هم اهل بدبيني و انکار و بيحرمتي هستند، بسيار سرد است و اغلب بدون توجه از کنار آنان ميگذرد.
در بين پيروان و شاگردان ايليا از همه اقشار مردم ديده ميشود. کودکان خردسال، پيران هشتاد ساله و نود ساله، جوان، ثروتمند، فقير و حتي معدود اشخاصي که احتمال تأثيرپذيري آنها خيلي کم است مانند افرادي که قبل از اين به فساد و اعتياد مشغول بودهاند يا تا ديروز خود را استاد يا افرادي فوق العاده ميناميدند و شاگرداني داشتند. او اکثر حلقههاي خود را کساني ميداند که در گمنامي و ناشناختگي زندگي ميکنند. از بعضي از شاگردان ايليا نيز تواناييهاي فوق العادهاي گزارش شده است.
ايليا با هر دسته از مردم با روش متناسبي ارتباط برقرار ميکند و هماهنگ عمل کردن يکي از ويژگيهاي شاخص اوست. با شخص روشنفکر به يک روشنفکر تمام عيار مبدل ميشود و با يک شخص عامي و ساده آن چنان ساده برخورد ميکند که انگار خودش هم از همان جماعت است. در اينطور مواردي دو آتشه ميشود يعني از مخاطب خود خيلي شديدتر ميشود. او با اينکار، مخاطبان خود را به فرا رفتن از قالبي که در آن گرفتار شدهاند فرا ميخواند.
از جمله تأکيداتي که ايليا عملاً و به دفعات به همراهان خود داشته است مسئوليتپذيري و کار را تمام و کامل انجام دادن، انکار محدوديتهاي دروغين، پرهيز از دروغ، تمرين مبارزه، حذف امور غيرضروري، کنترل نفس، آمادگي براي از خودگذشتگي کامل، حفظ اسرار، وفاداري محض، و هماهنگ با روح عمل کردن است.
در دوره غير عمومي تعاليم (zx، دوره نجومي يا روح زايي: فن آوريهاي متافيزيکي…) مباحثي مانند هنر رويا بيني خلاق، ارتباط روحي، جابجايي روحي، صيد انرژي (صاد ميم)، تجربههاي موازي و غيره از جمله خطوط تعليمي محسوب ميشود.
اين آموزشها تنها براي معدودي از معرفت جويان برقرار است و به نظر ميرسد که ورود به اين دوره آموزشي طي سلسله آزمونهايي دقيق و تحت شرايطي خاص صورت گرفته و احتمالاً به همين دليل، تابحال عده کمي از اشخاص موفق شدهاند به آن راه پيدا کنند. او خود ورود به اين دورهها را براي همه شاگردان لازم ندانسته است و آنرا تنها براي معدودي از افراد توصيه کرده است. کارورزان باطني پيش از ورود به اين نوع از آموزشها عهدي را ميبندند که در آن بر حفظ اسرار، عدم استفاده شخصي از آموختهها و تواناييهاي کسب شده و اجراي وظيفه باطني و رعايت بعضي از شرايط نامتعارف تأکيد شده است.
آموزشهاي ايليا «ميم» ابعاد متعددي دارد بطوري که در زمينههاي مختلف زندگي انسان قابل تعميم است و از تفسير آنها در شرايط مختلف ميتوان به راه حلهاي بديع و فوق العادهاي دست يافت. آموزشهاي او داراي سه جنبه ذهني، قلبي و روحي است و تماميت انسان را خطاب قرار ميدهد. يگانگي با يکي، روح يافتگي، بيداري باطني، انقلاب در روح، نجات روح، نوريافتگي، تجربه حضور الهي و عشق الهي، برقراري ارتباط زنده با خداوند، بيانهاي مختلفي است که او در اشاره کردن به هدف عنوان کرده است. جواب او به مسائل مختلف زندگي کامل و دقيق است. بعضي از افراد مطلع از مکتبهاي باطني، عمق و کيفيت آموزشها و حرکات او را در مقايسه با جريانهاي مختلف معنوي و باطني به مقايسه جويبار با رودخانه بزرگ يا برکه و دريا تشبيه کرده اند. بيدار شدن از خواب و هوشيارانه زيستن يکي از جنبههاي آموزش او ميباشد که مورد تأکيد قرار گرفته است.
او به بعضي از شاگردان جملات کوتاهي را واگذار ميکند که به هستههاي تعليمي مشهورند و آنها براساس اين جملات کوتاه به نوشتن داستان يا شرح و تفسير تعاليم باطني ميپردازند. وقتي اين جملات باز شدهاند نشان دادهاند که معنيها و ابعاد زيادي را در خود به صورت نهفته داشتهاند. استفاده از تمثيل و داستان و استعارهها يکي از روشهاي خاص آموزش اوست.
تمثيلها و استعارههايي که او در آموزش هايش بيان ميکند داراي معاني عميق و ابعاد گوناگوني است که ميتوانند اوضاع را به تصوير بکشند و راه حلها را نشان دهند. او کلماتي کليدي و خلاق را به بعضي از شاگردان خود براي حل مسائل و مشکلات داده است که بسيار کارساز بوده اند.
روشهايي که او براي انديشيدن توصيه ميکند گوناگون و استثنايي است و غالباً با آن چيزي که در روشهاي معمول هست تفاوتهاي زيادي دارد. نگاه کردن از بالا به مسائل و مشاهده موضوعات از زواياي سي و شش گانه يکي از روشهاي عملي اوست که تحت عنوان آموزه نگاه 360 درجه شناخته ميشود. اين آموزه بطور عملي نشان ميدهد که چگونه ميتوانيم از همه زواياي ممکن به مسائل نگاه کنيم.
ايليا تغييرات و نشانهها را به شکلي تفسير ميکند که انگار در حال خواندن متن يک کتاب است و به صداها طوري گوش ميدهد که انگار معنيهاي پنهان در آنها را ميشنود. در اين زمينه دو کتاب نوشته شده که حاوي تجارب افراد از توانايي خارق العاده او در معني کردن نشانهها و تغييرات است. نگاهش به چيزها طوري است که به نظر ميرسد متوجه درون چيزهاست. او به شدت هوشمند است و هوشياري خارق العاده اش به گونهاي است که انگار در يک لحظه در جاهاي مختلف و در زمانهاي مختلفي حضور دارد. هوشمندي عجيبي که در واکنشهاي او وجود دارد با گذشت زمان واضحتر ميشود. گاهي رفتار او براي بينندگان نوعي ديوانگي ساختگي يا تجاهل به حساب ميآيد که اين موضوع نيز روشي است براي سنجش و آزمون. از طرفي او به نحو اعجاب برانگيزي خلاق است. انگار همه حرفها و حرکاتش از اعماق يک مرکز خلاقيت ميجوشد. طراحي بيش از دويست پروژه تحقيقاتي، طرح سي و هفت داستان تعليمي، ابداع دهها روش NX (روشهاي فعال سازي مغزي ـ ذهني)، ابداع دهها فرمول تفکري بديع و طرح انواع نظريات بنيادي، بروزاتي از اين خلاقيت عظيم است.
ديدگاههاي او در موضوعات معمول زندگي مانند ازدواج، خانواده، حکومت، شغل مناسب، تغذيه، دين و غيره تفاوت زيادي با ديدگاههاي معمول دارد. وقتي نظرش را در باره موضوعات مختلف ميگويد يا ايده اش را در مورد خاصي مطرح ميکند غالباً نظرات و نقشههاي ديگر کم رنگ ميشوند. با اين حال نظرات و مواضع اصلي اش را در باره خيلي از چيزها واضح نمي گويد و آنها را اغلب به صورت سربسته ميگويد.
او خود را بعنوان معلم زندگي و تعليم دهنده حقيقت معرفي کرده است و به «زندگي حقيقي و پرداختن به حقيقت زندگي و دوري از زندگي موهوم و دروغين» کراراً توصيه کرده است. درباره بسياري از حرفهايي که در باره اش گفته شده است سکوت ميکند يا پاسخ صريحي نمي دهد و کشف حقايق را به سوال کننده واگذار ميکند.
معني اين واگذاري ممکن است اين باشد که تا چيزي را دروناً نيافتهايد و متوجه نشدهايد، قبول نکنيد.[4] از نظر او انسانها به گروههاي مردگان، خفتگان، اوهامزدگان… و بيداران تقسيم ميشوند که بيداران خودشان هفت دستهاند و تنها اين هفت گروه به نجات و بزرگي رسيدهاند و به تجربه زندگي حقيقي نائل شدهاند.
ايليا «ميم» از اينکه در ميان دوستداران خود به يک بت مبدل شود دائماً گريخته است و بعضي اوقات صرفاً به دليل شکستن اين بت ساخته شده در اذهان برخي از دوستداران، به اعمال ظاهراً شکنندهاي دست زده است. او دائماً پيروي و وفاداري ياران خود را آزموده و آنان را اصطلاحاً غربال کرده است و از اين رهگذر بعضي وقتها بجاي جذب افراد آنان را دفع کرده است. به نظر ميرسد، در موقعيتهايي خود را به عمد در معرض محکوم شدن قرار داده است و همراهان خود را به قضاوت شتابزده تحريک کرده است بلکه شايد او را محکوم کنند…
اينکه انسان به حرف و ادعا و عنوان نيست و به شعور و انديشهها و نشانه هاست يکي از تأکيدات اوست. تفاوتي نمي کند که انساني بگويد من آدم خوبي هستم يا بدي، چون همۀ مردم جهان ادعاهاي زيبا و مقبولي دارند، پس اگر کسي بگويد راستگو هستم به همان اندازه مهم نيست که بگويد دروغگو هستم چون اين هردو، ادعاست. چيزي که واقعيت فرد را نشان ميدهد، محصولات اوست، نشانههاي اوست. اعمال و انديشههاي اوست، جز اين همۀ انسانها تمايل دارند که ادعا کنند و بگويند خوب و بسيار خوب هستند…
او گاهي در برابر تحريکات مختلف با سکوت و بيواکنشي مواجه شده است و همين موضوع موجب ترديد يا ابهام بعضي از اطرافيان وي شده است. در بعضي از گزارشاتي که در اينباره وجود دارد وقايع چندي مورد اشاره قرار گرفته که حاکي از همين مطلب است. مثلاً در خاطرهاي نقل شده که او در برابر درخواست و اصرار بعضي از افراد که از او خواسته بودند تا عمل خارق العادهاي انجام دهد و حتي در ادامه، به تمسخر و توهين دست زده بودند، با بيتفاوتي و خاموشي برخورد کرده بود که همين موجب ترديد بعضي از شاگردان شده بود يا اينکه در جايي مورد تهمتهايي شديد قرار گرفته که به آن جوابي نداده است. در مواردي به سؤالاتي که گاه خيلي ساده هم بودهاند، جوابي نداده است و از طرف سؤالکننده به ندانستن متهم شده است. در موارد متعددي او جملاتي را در محکوميت خود گفته است. البته اينها جملاتي چند پهلو بودهاند که ميتوان معناي محکوميت را نيز از آن استخراج کرد. «اگر انسان هست چه نيازي به دفاع از خود دارد و اگر نيست چرا بايد تلاش کند خود را اثبات نمايد…».
ايليا «ميم» علاقهاي به آشکار شدن در بين جمع از خود نشان نداده است و شهرت و معروفيت را نوعي اسارت ميداند و به آن پشت کرده است. با تقليد کورکورانه مخالف است و حتي تقليد (کورکورانه) از خود را براي يارانش مجاز ندانسته است. با مطلقگرايي شاگرداني که به بهانه همانندي با او به آن دست ميزنند مخالف است و ايدهآل افراد را در هر زمان، آن چيزي ميداند که به تناسب شايستگي و آمادگي به آنها ميرسد.
در مقابل نظريات تصديقي و تأييد کنندهاي که پيرامون ايليا «ميم» رام الله وجود دارد اظهار نظرهايي منفي هم به چشم ميخورد. اظهاراتي که از طرف منتقدان مختلف و غالباً با حالتي بدبينانه يا متعصبانه نسبت به او ابراز شده است. خلاصه بعضي از انتقادات مطرح شده اين است که او فردي کافر، مرتد و بدعت گذار است يا ساحر و جادوگر است. بعضي هم معتقدند که او شخصي ديوانه است و عدهاي ابله و ديوانه را به دور خود جمع کرده است. جالب اينکه بعضي از طرفداران انقلاب، او را عامل استکبار جهاني براي کوچ دادن جوانان به سمت غرب دانسته اند. عصبيتها و تناقضهاي شديدي که در بعضي از اين انتقادات به چشم ميخورد ميتواند بيانگر واقعيتهاي ناگفتهاي باشد که در دل انتقادات وجود دارد.
چکيده بعضي از نسبتها و انتقادات ديگر را ميتوان اينطور بيان کرد: روح مسيح، شيطان، ساحر و جادوگر، روح خدا، ساي باباي سوم، بنيادگراي مدرن، پسر خدا، معلم جهاني، مروج خرافات و تحجرگرايي، پسرخوانده آمريکا، گاندي ثاني، مفسد في الارض، کافر و ضد خدا، معجزه گر، مدعي قرآن، شياد، پسر شيطان، ليدر فرهنگي غرب درخاورميانه، مدعي الوهيت و حلاج جديد. او بر ضرورت تحولي جهاني به صورت بديهي اشاره کرده است و آنرا حتمي و نزديک ميداند و تأکيد کرده است که بايد خود را آماده و مهيا کنيم.
طيفهايي از پيروان او بويژه نزديکان و آشنايان قديميتر به تأکيد شهادت ميدهند که او داراي نيروهاي خارق العاده و قدرت عظيم روحي و شعور استثنايي است. آنان براي مدعاي خود به صدها تجربه و مشاهده حضوري خود و ديگران استناد ميکنند. آنها شديداً به اين موضوع اعتقاد دارند که کلام او داراي قدرت تغيير دهنده و بسيار اثرگذار است و اينکه کلمات او بسيار کارسازند و چيزهايي که ميگويد واقع ميشود. بعضي از گزارشها و تجربيات مذکور، تاکنون در چندين کتاب و در نشريات مختلف، بيان شده است. چندين کتاب در باره اعمال خارق العاده و تواناييهاي او نوشته شده است و فيلمهاي مستندي از شاهدان بسيارِ اين وقايع تهيه شده است. بخشي از اين فيلمها و کتابها در باره استاد روح الله و اعمال او ميباشد…
او به تعدادي از پيروان خود عهدي را داده است که محتواي اصلي آن با اين عبارت بيان ميشود «الهي تسليم و خدمتگزارم». اين عهد با عبارتهاي مشابهي نيز بيان شده است اما در همه شکلها بر مفهوم تسليم استوار است. اصل عبارت: «الهي اي که با مني تسليم و خدمتگزارم و روز و شب تو را ميخوانم».
برچسب ها:الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا, ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسین , ایلیا میم , ایلیا میم رام الله , ایلیا میم رام اله , ایلیا رام الله , استاد ایلیا , استاد ایلیا میم رام الله , رام الله , رامالله , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, ایلیا م رام اله, الیاس رام الله, الیاس رام اله, الیاس رامالله, جنبش معنوی ایلیا میم رام الله, معنویت ایلیا میم رام الله
کلیدواژه های متن:
برچسب ها: ایلیا میم رام الله, نسبت های مختلف, مذهبی و متشرع, متن مکتوب, علوم باطنی, نظریه های بنیادی, تحقیقاتی و مطالعاتی, تفکرات فردی, تضاد, ملامتیون, سطح باطنی, سطح عمومی خورشیدی, الاهیسم, جریان هدایت الهی, سخنرانی ها, تعلیمات, بنیانگزار الاهیسم, روح الله, فیلم های مستند, ادیان, مذاهب, فرقه ها, فن اوری ذهنی, تکنولوژی متافیزیکی, روشهای سی و شش گانه تفکر, احیاء روح, انقلاب درونی, تغذیه نورانی, ازدواج هماهنگ, حقایق درونی, ایلیا, عمومی تعالیم, بدبینی, روح زایی, فن آوری متافیزیکی
[1] اسم شناسنامه اي ايليا «ميم» پيمان فتاحي مي باشد.
[2] این متن در سال 1377 نوشته شده است. در سال 1377 سن ایشان 25 سال بوده است.
[3] ملامتیون گروهی از اساتید بودهاند که یکی از ویژگی های آنان تلاش برای بدتر نشان دادن ظاهر خود از باطنشان بوده است و بر حذف ریاکاری تاکید داشتهاند و این رفتار را یکی از ضرورتهای تجربۀ توحید و لااله الا الله می دانستند. ملامتیون ظاهر خود را بدتر از باطنشان نشان می دادند و گاهی برای تامین این منظور به رفتارهای به ظاهر بد و متضاد دست می زدند. به همین دلیل مورد ملامت و سرزنش مردم قرار می گرفتند. بعضی از ملامتیون خود را کافر، دیوانه و گمراه نشان می دادند یا به طرق دیگر به دفع مردم پیرامون خود می پرداختند. در اکثر فرهنگهای باطنی و اساتید متعلق به آن، روش ملامتیون به وضوح قابل بازیابی است. از نظر بیشتر ملامتیون یکی از بتهای زندگی انسان «نظر مردم» است که این در مقابل نظر خداوند قرار دارد بنابراین آنها از این طریق به شکستن این بت اقدام می کنند. (و)
آرماگدون4 -چهل و پنجمین تهاجم روحانیت تندرو ایران به استاد ایلیا
این تهاجم, مدت کوتاهی بعد از تهاجم سازمان تبلیغات اسلامی, در نمایشگاه بین المللی جنگ نرم انجام شده و در قالب فیلمی به نام آرماگدون 4 (نبرد آخر زمان؛ نبرد جهانی و نهایی خیر و شر از دیدگاه مسیحیان و یهودیان) صورت می گیرد.
این فیلم با تخریب و دروغگویی صریح دربارۀ استاد ایلیا آغاز شده و بعد از استاد ایلیا به پائولوکوئیلو می پردازد. در دهها کتاب و مقاله ای که طی سالهای اخیر با حمایت سازمان تبلیغات اسلامی و روحانیت تندرو قم منتشر شده است, طبق یک استراتژی مشخص, غالباً استاد ایلیا در مقایسه با دالایی لاما, لوتر, راما کریشنا و حتی مثال های متناقضی نظیر مارکس قرار گرفته است اما در فیلم آرماگدون 4 تلاش شده است تا استاد ایلیا از طریق مقایسه با پائولو کوئیلو به صحیونیزم بين الملل! پیوند بخورد؛ چیزی که بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی ایران از آن با عنوان ارتش ایلیایی (ارتش سینایی) یاد می کنند.
در فیلم آرماگدون 4, دربارۀ پائولوکوئیلو معلم و نویسندۀ مشهور جهانی گفته می شود که او فاسدالاخلاق بوده, شیطان پرست است, صحیونیست و معتاد است و … در این میان, فیلم به شیمون پرز (نخست وزیر سابق اسرائیل و رئیس جمهور فعلی اسرائیل و از بنیانگذاران صحیونیزم جدید) و جنبش هاي بين المللي راجنيشيزم و اکنکار هم می پردازد. در صحنه اي از فيلم شیمون پرز از پائولو کوئیلو تشکر می کند و همین بعنوان سند صحیونیست بودن پائولو کوئیلو به بیننده عرضه می شود!
بعد از آن, طراحان مجموعه سعی کرده اند با اضافه کردن قسمتی دربارۀ شیطان پرستی (بعنوان شاخص ترین جنبۀ یهودیت!! اولین دین رسمی خداپرستی و یگانه پرستی) ذهن بینندگان را به سمت و سوی پروژۀ مورد نظر خود سوق دهند. در این قسمت, فیلم تأکید دارد که رؤسای جمهور آمریکا (و من جمله بوش و اوباما) وزیر امور خارجه آن, رؤسای جمهور اروپا و حتی پاپ (رهبر مذهبی مسیحیان کاتولیک جهان) شیطان پرست!!! می باشند.
از دیگر نکات جالب فیلم آرماگدون 4 (آنارشیست معنوی) آن است که متن سناریویی که دربارۀ استاد ایلیا بیان می شود, همان متن معروفی است که دو سال قبل, با حمایت روزنامۀ جمهوری اسلامی ایران و كيهان به سایر حوزه های رسانه ای منعکس شده بود و نویسندۀ این چند جمله که تراکم دروغ های آن, انسان را به تعجبي عميق وامي دارد, معروف ترین بازجوی دایره مذاهب (بخش امنیتی برخورد با ادیان و مذاهب) است که اکثر رسانه ها و شخصیتهای مطرح فکری با روش های دروغگویی و تحریف تیم بازجویی او آشنایی دارند.
گفتنی است کتاب «و نه راه گمراهان» که پیش از این توسط اعضایی از انجمن متفکران و محققان ایران (ام و ما) نوشته شده است, با استناد به اسناد معتبر و شواهد زنده نشان می دهد که طی چهار پنج سال گذشته دایره مذاهب بیش از 720 دروغ و تحریف دربارۀ استاد ایلیا از رسانه های مختلف منتشر کرده است؛ در این کتاب اسناد و شواهد و دلایل این 720 دروغ, به روشنی بیان شده است. قابل ذکر است که فیلم آرماگدون 4, چهار مرتبه از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. مهمترین و بزرگترین ادعایی که در این فیلم مطرح شده این است که استاد ایلیا در گذشته ادعای خدایی کرده است؛ ادعایی که همراه با سایر شایعات, دهها مرتبه در سخنرانی های بزرگ و کوچک و آخرین بار در سخنرانی سالن افراسیابی (استادیوم شیرودی) توسط خود استاد مردود اعلام شد. لازم به توضيح است که در حال حاضر استاد ایلیا, آزاد بوده و بعنوان مسئول انجمن متفکران و محققان ایران, به آموزش و تربیت مدرسان تفکر متعالی و نظريه هاي بنيادي اشتغال دارد.
دکتر پریس کی نژاد
عضو مرکزی انجمن متفکران و محققان ایران
عضو تحریریۀ نشریات تخصصی تفکر و مدیریت در ایران
(نشریات تفکر متعالی, حرکت دهندگان, علم موفقیت و …)
توضیح:
گزارشهای کامل تری از سایر قسمتهای مجموعه 104 قسمتی آرماگدون 4 که در آن به تهاجم آشکار بر علیه شخصیتهای سرشناس, فعالان سیاسی و روشنفکران پرداخته شده بزودی در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.
موضوع اصلي ديگر قسمتهاي سريال تلويزيوني آرماگدون (نبرد آخرزمان) به اين شرح است: پلوراليزم رسانه اي , شبكه هاي ماهواره اي, BBC, VOA (وابسته به صحيونيزم و بهائيت …) , جنگ سرد ديجيتالي (فاسد بودن و صهيوني بودن فيس بوك, مايكروسافت … و كلاً اينترنت) بازخواني تاريخ سينماي ايران (ريشه در فراماسونري و صهيونيسم …), فرقه هاي صهيوني و تروريستهاي كودتاچي (خيانت ها و ضربه هاي بهائيت و تلاش براي تسخير ايران), درويشان سكولار, عرفانهاي نوظهور (مزدور و فاسد … بودن دالايي لاما, ساي بابا, اشو, كريشنا مورتي … اكنكار, TSM … و صهيوني بودن آنها) , معنويت آنارشيستي (ايليا رام الله گمراه كنندۀ جوانان, پائولو كوئيلو فاسد, كافر, مشرك و صهيونيست, و شيطان پرست بودن رؤساي جمهور آمريكا و اروپا و حتي رهبر مسيحيان جهان
برچسب ها:الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا, ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسین , ایلیا میم , ایلیا میم رام الله , ایلیا میم رام اله , ایلیا رام الله , استاد ایلیا , استاد ایلیا میم رام الله , رام الله , رامالله , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, ایلیا م رام اله, الیاس رام الله, الیاس رام اله, الیاس رامالله, جنبش معنوی ایلیا میم رام الله, معنویت ایلیا میم رام الله
کلیدواژه های متن:
آرماگدون4,تهاجم روحانیت,استاد ایلیا,سازمان تبلیغات اسلامی,نمایشگاه بین المللی جنگ نرم,نبرد آخر زمان,نبرد جهانی و نهایی خیر و شر ,مسیحیان و یهودیان,تخریب ,روحانیت تندرو قم ,استراتژی مشخص,دالایی لاما, لوتر, راما کریشنا . نظیر مارکس ,پائولو کوئیلو ,صحیونیزم بين الملل,ارتش سینایی,ارتش ایلیایی ,شیطان پرست ,صحیونیست و معتاد ,شیمون پرز ,پاپ,رهبر مذهبی مسیحیان کاتولیک جهان,روزنامۀ جمهوری اسلامی ایران ,كيهان,آنارشیست معنوی,متن سناریویی ,بازجوی دایره مذاهب,و نه راه گمراهان,شخصیتهای مطرح ,استادیوم شیرودی,سالن افراسیابی ,انجمن متفکران و محققان ایران,دکتر پریس کی نژاد,نظريه هاي بنيادي ,سريال تلويزيوني آرماگدون (نبرد آخرزمان) به اين شرح است: پلوراليزم رسانه اي , شبكه هاي ماهواره اي, BBC, VOA (وابسته به صحيونيزم و بهائيت …) , جنگ سرد ديجيتالي (فاسد بودن و صهيوني بودن فيس بوك, مايكروسافت … و كلاً اينترنت) بازخواني تاريخ سينماي ايران (ريشه در فراماسونري و صهيونيسم …), فرقه هاي صهيوني و تروريستهاي كودتاچي (خيانت ها و ضربه هاي بهائيت و تلاش براي تسخير ايران), درويشان سكولار, عرفانهاي نوظهور (مزدور و فاسد … بودن دالايي لاما, ساي بابا, اشو, كريشنا مورتي … اكنكار, TSM … و صهيوني بودن آنها) , معنويت آنارشيستي (ايليا رام الله گمراه كنندۀ جوانان, پائولو كوئيلو فاسد, كافر, مشرك و صهيونيست, و شيطان پرست بودن رؤساي جمهور آمريكا و اروپا و حتي رهبر مسيحيان جهان
1- دانشمندان اديان و مذاهب جديد نظرات مختلفي در بارۀ اركان اصلي يك فرقه دارند. بعضي از دانشمندان پايههاي اصلي فرقه را در رهبري آن يا ساختار تشكيلاتي آن يا آرمانها و وعدههايي كه ترسيم ميكند ميدانند. نظر شما در اين باره چيست؟
اصول بسياري در علم تفكر و شيوههاي متعددي در روش تفكر خلاق وجود دارند كه بيان ميكنند نظرات كليشه اي و ثابت براي مسائلي كه در باطن خود داراي متغيرهاي مختلف اند، درست نيست. مسائل حتي اگر هم ظاهراً مشابه هم باشند، الزاماً همانند هم نيستند و بدتر آنكه بعضيها فكر ميكنند هر حلقه اي دايره است. همۀ انسانها، بشر هستند اما هيچ دو انساني مانند هم نيستند و صدها و چه بسا ميليونها تفاوت دارند …
آن دانشمندان لابد از ديدگاهي كه ميگويند درست ميگويند چون ميگوييد دانشمند هستند اما به نظر نميآيد كه بتوان در بارۀ اركان اصلي فرقه با اين قاطعيت و جزميت چيزي گفت. آنها درست ميگويند اما آيا اين كامل است؟ بعضي فرقهها هستند كه مركز ثقل آنها رهبر آنهاست و اگر اين رهبر كنار برود فرقه هم دچار انحلال ميشود اما فرقههاي ديگري را ميتوانيد ببينيد كه عامل حياتي آنها قرائتي است كه از دين دارند، يا كتابي است كه در دستشان است بنابراين در اين نوع فرقههاي تاريخي ومعاصر ميبينيد كه با وجود از دنيا رفتن رهبر، فرقه هنوز وجود دارد و بسيار گسترده تر از گذشته شده است.[1] اما فرقههايي هم بوده اند كه به محض ازدست دادن رهبر خود نابود شده اند چون اين تنها پيوندگاه آنها با تداوم در زمان بوده است. فرقههاي زيادي را ميتوان مثال زد كه حيات آنها وابسته به مناسك ديني آنهاست يا جنبۀ نفي آميزشان … نميتوان مانند بسياري از امور ديگر در اين باره حكم قطعي داد بلكه بايد پديدۀ مورد نظر را كاملاً مشاهده و بررسي كرد و سپس قلب تپندۀ فرقه رايافت. شما هر چيز كه بخواهيد بعنوان عامل اصلي حيات بگوييد ميتوانيد در اينجا مثالهايي را بشنويد كه چيز متفاوتي را به شما نشان ميدهد.
2- رابطۀ فرقه و دين را چطور ميبينيد؟
فرقهها از اديان زاييده شده اند و اين از ويژگيهاي دين است كه چون تفسير پذير است و داراي تفاسير متعدد و قرائتهاي مختلف است، بطور طبيعي ميداني را براي تولد فرقهها پديد ميآورد. بنابراين اگر دين را يك درخت تصور كنيم فرقهها و مذاهب شاخههاي مختلف اين درخت هستند. اين اختصاص به دين خاصي ندارد. همۀ اديان داراي اين ويژگي هستند. اما بحث فرقههاي انحرافي به شاخه اي ميماند كه بر خلاف همۀ شاخههاي درخت رشد كرده حتي ممكن است مستقيماً از ساقۀ درخت روييده باشد و وجود آن ميتواند براي درخت خطرناك باشد.
3- اطلاعات شما در بارۀ فرقهها خيلي كامل و دقيق است. منابع مطالعاتي شما چيست؟
سالها پيش ما مركز راهبردي بررسي جنبشهاي معنوي و فرقهها را در كنار يازده مركز راهبردي ديگر داشتيم . با همكاري آن دوستان ما فرقهها و جريانهاي معنوي را در جهان تقريباً بصورت حضوري و ملموس مشاهده وبررسي ميكرديم. با بعضي از رهبران آنها از نوجواني ارتباط داشتم وسالهاي بعد اين تماس را به واسطۀ بعضي از دوستاني كه در خود آن فرقهها و جريانات بودند ادامه دادم … منبع ديگر ما دانش الگوشناسي است. فرقهها، جنبشها، انقلابها و اديان همگي داراي الگوهاي بنيادي هستند و با شناخت اين الگوها بخصوص با تطبيق سير زماني آنها، شناخت مشاهده اي و حضوري تر حاصل ميشود اما در اين زمينه كتاب خاصي را مطالعه نكرده ام.
4- در صحبت قبلی شما اشاره داشتید که در وضعیت موجود، فرقههای انحرافی زیرزمینی شده اند و زیرزمینی شدن به تثبیت بیشتر در زمان حالا و گسترش بیشتر در آینده منجر می شود. چه دلیلی وجود دارد که فرقهها بعد از برخورد خشن و بعد از بسته شدن راههای تبلیغ شان، قویتر می شوند؟ ظاهر موضوع عکس این را نشان می دهد.
پدیدههای اجتماعی به محض مواجه شدن با خشونت، زیرزمینی می شوند. عمیق تر شوید می بینید، ویژگی اندیشهها هم همین است. به محض سرکوب، زیرزمینی می شوند. وقتی که تمایلات سرکوب شدند، خود را در جای دیگری نشان می دهند. فرقههای انحرافی هم بعنوان یک پدیده همین وضع را دارند. به محض آنکه احساس تهدید کنند زیرزمینی می شوند. اگر بوی برخورد خشن بیاید، فعالیت خود را به مناطق دور از دسترس تهدید کنندگان منتقل می کنند. عموماً و در تاریخ همینطور بوده و امروز هم همین است. اما دلیل قویتر شدن آنها. فرقهها وقتی زیرزمینی شدند، کیفیت گرا می شوند. قوة محرکة آنها در کمیت گرایی، خود را در مسیر کیفیت گرایی کانالیزه می کند. چون امکان شعاردادن از آنها سلب شده، به شعور ورزی روی می آورند و بنابراین تثبیت شده و ریشههای آنها عمیق تر می شود. در این فعالیت زیرزمینی، سیستم ایمنی آنها و بنابراین تضمین طول حیات و عرض اندیشههایشان بیشتر می شود. چون با خطر روبرو شده اند. هم این خطر را تدبیر می کنند و هم خطرات و احتمالات بعدی را. دچار دوراندیشی و تدبیر آینده می شوند. پس باز هم ریشههایشان بزرگتر و گسترده تر خواهد شد. آنها چون دیگر نمی توانند به شکل مستقیم دیروز وارد عرصه شوند، پوشش می گیرند و تبدیل می شوند و در قالب لفافههای جدید و متنوع امروز در جامعه ظاهر می شوند. همین شکل پذیریهای متعدد جدید، به گسترش آنها منجر خواهد شد. قبلاً آنها با یک گروه محدود در ارتباط بودند، کسانی که علائق مذهبی و معنوی داشتند. اما امروز آنها با مخاطبان مختلف روبرو هستند. ميبينيد يك رستوران است اما پوششی است برای یک فرقه. دکتر است اما مبلغ یک فرقه است. سیاستمدار و برنامهریز است ولی هویت فرقه ای او بر هویت سیاستمدار بودن اش برتری دارد. این استتار در قالبهای متنوع یعنی پیوند آن فرقه، از ابعاد مختلف با جامعه. قبلاً که آشکار بود یک پیوند داشت. حالا دهها پیوند دارد و انحلال یا تغییر و اصلاح آن بارها سخت تر و پیچیده تر از گذشته است …
قبلاً می شد آن را ارزیابی کرد. بعنوان یک مسئله، شناسایی کرد، با آن در ارتباط بود و از طریق این ارتباط، شناختی حضوری و کارا بدست آورد. می شد با آن گفتگو کرد اما امروز او از دسترس تو خارج است. ارزیابی کردن حتی با اتکاء به پیشرفته ترین ابزارها و روشهای امنیتی، آنطور که باید امکانپذیر نیست.
5- آينده فرقهها را در ايران چطور ميبينيد؟
با شناخت گذشته ميشود حال را درك كرد. براي اينكه بدانيم حالا چه خبر است ميتوانيم اين را از درك گذشته حاصل كنيم و براي آنكه بدانيم فردا چه ميشود كافي است امروز را درك كنيم. با تعيير امروز، فردا هم تغيير ميكند همانطور كه تغييرات گذشته، اوضاع امروز ما را دگرگون ميكنند. اين يكي از اصول كلي آينده پژوهي است. [2] در اين باره هم متفاوت است. براي آنكه بدانيم فرداي ايران از نظر پديدههاي نوظهور مذهبي و جنبشهاي معنوي يا فرقهها چه خواهد بود بايد ببينيم امروز داريم چكار ميكنيم … اين بستگي به روش ما دارد. روشي كه در سي سال گذشته و حتي قبل از آن وجود داشته عملاً روشي مخرب است و قادر نيست مسائل جديد مربوط به دنياي جديد را حل كند.
ورود فرقههاي جديد به ايران از حدود پانزده سال پيش آغاز شد، اجتناب ناپذير هم بود اما در اين پانزده سال ديده بانان فرهنگي كجا بودند؟ مسئولان امنيتي و مراكز مربوطه به چه كاري مهمتر از اين مشغول بودند؟ چه شد كه بعد از پانزده سال يكدفعه يادشان افتاد كه فرقههاي جديد و جريانهاي معنوي يكي از پيچيده ترين مسائل جهان معاصر است. آنها وقتي يادشان افتاد كه بسياري از فرقهها ريشه دوانده بودند، تثبيت شده بودند، الگوهاي تثبيت و گسترش را يافته بودند. وقتي يادشان افتاد كه بيماري همه جا را گرفته و در بسياري مزمن شده بود. هر مسئولي سعي داشت مسئول ديگر يا مسئولان و نهادها و دولتهاي قبلي را متهم كند. واكنش اين بود كه دريك شتابزدگي همه جا فرياد زدند كه مواظب باشيد فرقهها حمله كرده اند. حداقل پانزده سال از اين تهاجم گسترده گذشته بود و پانزده سال بعد، مرزبانان اجتماعي و ديده بانان فرهنگي شيپورها را به صدا در آوردند. خود اين كار مخرب بود و براي فرقههاي قدرتمند و ريشه دار به مائده اي آسماني شبيه بود. آنها مورد توجه جهان و رسانههاي بين المللي قرار گرفتند و در بعضي از محاسبات و برنامه ريزيهاي قدرتهاي بزرگ محاسبه شدند …
مردميكه نميدانستند، دچار كنجكاوي شدند. بعد ديدند بعضي از اعضاء خانواده و فاميل خودشان در همين فرقه هستند و يك آشنا سازي طبيعي انجام شد. بعضيها وحشت زده شدند و امنيت رواني خودشان را از دست دادند و اين خود فرصتي را فراهم كرد كه به بعضي از انديشهها روي بياورند كه امتداد آنها در جريانات معنوي جديد است. ما گزارشهاي مفصلي را از اين بازخوردها داريم …
شايد روش نرم و نامحسوس و هنرمندانه كارايي بسيار بيشتري ميداشت…
الان همۀ فرقهها دريك حالت واكسينۀ زماني اند. ويژگي زماني كه بر پايۀ اصل رواني هجوم عمل ميكند آنها را در حالت جنگي قرارداده، درِ قلعهها بسته شده، آنها احساس ميكنند كه قرار است نابود شوند پس هر دستي را پس ميزنند. ناامني رواني آنها را به موضع گيري تخاصميكشانده است و اين يكي از بدترين نتايج اين اعلام نابهنگام است. فرقهها از همان لحظه اي كه برضد آنها اعلام جنگ شد طبق گزارشي كه ما داريم عموماً دچار تدابير چند لايۀ حفاظتي شدند. اغلب دچار تكثير شدند. منابع حياتي خود را جابجا كردند. موشكهاي فكري و فرهنگي خودرا به خارج از مرزها منتقل كردند…
فرض كنيم كه فرقههاي انحرافي مثل ايدز باشند. پانزده سال پيش ويروسها وارد شده اند. خيليها را مبتلا كرده اند، وارد يك نسل قبلي و بعدي هم شده اند. بعد جارچيها در همه جا جار ميزنند: مردم ايدز آمده. اگر با همين روشي كه امروز مبناي كار است جلو برويم، اين را بر اساس ديدگاهها و اصول آينده پژوهي ميگويم، در آينده اي كه دور نيست ايران و سرزمينهاي اسلاميبه فرقه زار مبدل ميشود.
ایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسینایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسینایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسینایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسینایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسینایلیا ، ایلیا رام الله , ایلیا میم , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا , ضد فرقه , ایلیا میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل یاسین, اِلیاسین
[2] در ميزان الحكمه آمده: گذشته دنيا, براى خبر دادن از آينده آن كافى است . – همينطور يك ضرب المثل چيني هم مفهوميمشابه را بيان ميكند كه ميگويد: گذشته را بدانيد تا آينده را بدانيد.